گفتگو: مهیندخت مصباح
تحریریه: بابک بهمنش
عاطفه جعفری
چریکی ۲۳ ساله بوده که زمان فرار به چنگ ماموران ساواک میافتد. هنگام دستگیری در خانهی تیمی، اسلحه و فشنگ و سیانور همراه داشته است. یک سال بعد دادگاهی میشود و پنج سال حکم میگیرد. او در محکمه از خود دفاع حقوقی کرده است.
عاطفه جعفری درسال ۱۳۵۰ دستگیر شده و از نخستین زندانیان سیاسی زن در زمان شاه به شمار میرود. او پس از شش سال و اندی، در آستانه انقلاب از زندان آزاد شده است.
دادگاه شما چه مختصاتی داشت، فضای آن چگونه بود؟
اول بگویم که ما در آن زمان در دادگاه دو نوع دفاع از خود داشتیم. دفاع سیاسی و حقوقی. این اصطلاحاتی بود که خودمان به کار میبردیم و بستگی به سبکی و سنگینی پروندهمان داشت. انتخاب ما بر اساس مشورت با رفقای هم گروه و تصمیم خودمان بود.
دفاع حقوقی به این معنا بود که متهم به هیچوجه وارد عرصه ندامت یا توسل جستن به مقامات برای بخشش نمیشد. اما در عین حال بر اساس قوانین خود رژیم، ثابت میکرد که اتهاماتاش بیهوده و بینتیجه است و خواستار تبرئه خود میشد. دفاع سیاسی این بود که متهم کاری به اتهامات وارده نداشت و از آرمان و کارها و سازمان خود دفاع میکرد. من در دادگاه خودم دفاع حقوقی کردم.
قبل از دادگاه اطلاع داشتید که کجا میروید یا غافلگیر شدید؟
به ما خبر داده بودند که در فلان روز و فلان ساعت دادگاه میروید.
تنها بودید؟
نه. دادگاهها اصولا چند نفره بود، اما دستهجمعی به معنای بیست سی نفر نبود. تجربه سیاهکل به آنها نشان داده بود که اینگونه دادگاهها روحیهآفرین هستند. از آن دوران، فقط یک دادگاه جمعی یادم هست که مربوط به گروه ستاره سرخ میشد. ما در گروههای سه چهار نفره و حداکثر پنج نفره دادگاه رفتیم.
در دادگاه وسایل ضبط و تصویربرداری بود که ببینید یا احساس کنید در حال جمعآوری سند هستند؟
نه. ندیدم و چنین احساسی هم نداشتم.
در مورد کسان دیگری که با شما بودند، موردی بود که دادگاهش به صورت شوی تلویزیونی و تبلیغاتی برگزار شده باشد؟
دادگاه به طور کلی چیزی فرمالیته بود.
یعنی چگونه بود؟
یعنی اینکه کاملا نمایشی بود. همه اعم از متهمان، وکلا و روسای دادگاه همگی میدانستیم که حکم ما از قبل تعیین شده است و تنها در آن میزان محکومیت ما را اعلام میکنند.
وکلا با وجودی که میگویید فرمالیته انتخاب میشدند، چه کسانی بودند؟
در دادگاههای نظامی زمان شاه، وکلا معمولا افسران بازنشستهای بودند که احتمالا دوره کوتاهی گذرانده و وکیل شده بودند. آنها وکیل تسخیری ما بودند. واقعیت این بود که نه دادگاه و نه ما آنها را جدی میگرفت. آنها حرفهای خود را میزدند، بدون اینکه ما نسبت به آنها حساسیتی داشته باشیم یا ایرادی بگیریم. دادگاه به آنها وقت حرف زدن میداد، به ما هم همینطور. ما فرصت داشتیم که از خود دفاع کنیم و همانطور که گفتم، یا دفاع حقوقی میکردیم یا سیاسی.
از حقوق خود آگاه بودید؟
باید برگردم به زندان زنان. ما از اولین سری زنان زندانی سیاسی در ایران بودیم. اصلا تجربه نداشتیم. دادگاه رفتن برایمان خیلی جدید بود. وقتی فهمیدیم باید دادگاه برویم، شروع کردیم به اطلاعات گرفتن از پسران زندانی از راههای مختلف و اینکه جریان چیست و ما چه باید بکنیم.
ما در زندان نه کتاب قانون داشتیم و نه دانش استفاده از کتاب قانون. وکیل هم قبلا ندیده بودیم که ما را آگاه به مواد قانونی کند. وکیل را همان روز دادگاه میدیدیم و نیمساعت قبل از شروع دادگاه، پروندهخوانی داشتیم.
آنچه در دادگاه گفته میشد، متناسب با همان چیزهایی بود که در بازجوییها عنوان شده بود، یا کیفرخواستی برای شما قرائت میشد که شما را شوکه میکرد؟
نه. ما میدانستیم که چه کردهایم و میدانستیم که در دادگاه هم فرمولهای همیشگی، مثل داشتن مرام اشتراکی و ضدیت با رژیم شاهنشاهی، عنوان میشوند. تا آنجا که من دیدم، بین آنچه در بازجوییها بود و در دادگاه عنوان میشد، هماهنگی وجود داشت. اینکه من با یک کتاب دستگیر شده باشم و در دادگاه به من بگویند تو اقدام مسلحانه علیه رژیم شاه کردی، وجود نداشت.
تشکیلاتی که شما در آن کار میکردید، در مورد روند دادگاه به شما آمادگی و آموزش نداده بود؟
وضعیت ما فرق میکرد. ما چریک، مخفی و مسلح بودیم. اصلا برای ما رفتن به زندان، دادگاه و محاکمه و شکنجه مطرح نبود. دستکم در سالهای ۴۹ و ۵۰ میگفتیم عمر چریک شش ماه است، ما مبارزه میکنیم و کشته میشویم.
شما هم مسلح بودید که دستگیر شدید؟
بله. کیفی هنگام دستگیری در خانه تیمی همراهم بود. در آن اسلحه و فشنگ بود. سیانور داشتم. ما ۴ نفر بودیم. سه نفر کشته شدند و من موقع فرار دستگیر شدم.
چقدر از زمان دستگیری تا تشکیل دادگاه طول کشید؟
یک سال پس از دستگیری دادگاه رفتم.
چه حکمی به شما با وجود مسلح بودن دادند؟
چون دفاع حقوقی کردم، پنج سال حکم گرفتم، ولی با سپری شدن آن آزاد نشدم.
چقدر ملی کشی کردید؟
عجب اصطلاحی به کار بردید. ما دخترها به این میگفتیم گلابی. من حدود یک سال و خردهای ملی کشی کردم.
به اکثر زندانیان دهه شصت، قبل از دادگاه بیخوابی دادند یا متهم را ساعتها سرپا نگاه داشتند. در دادگاههای اخیر هم از قرار زندانی را از شرایط بسیار بدی به دادگاه میآورند. در زمان شما چگونه بود؟
ممکن است در زمان شاه مواردی اینچنینی بوده باشد، اما من خودم ندیدم و نشنیدم. ما از زیر بازجویی در میآمدیم. ما را به زندانهای عادی میبردند و بعد از دادستانی نامه میآمد که باید فلان روز دادگاه بروید.
مقوله دادگاه و بازجویی در زمان شاه دو موضوع کاملا متفاوت بود. دربازپرسی و بازجویی، شکنجه و فشار همهگونه بود. همین که بازجویی تمام میشد و به قول خودشان متهم تخلیه اطلاعاتی میشد، وضعیت برمیگشت. فشاری من در دادگاه ندیدم.
البته باید بگویم، کسانی که دفاع سیاسی کردند، وقتی رییس دادگاه وارد میشد، بلند نمیشدند یا دستهجمعی سرود میخواندند، شعار میدادند یا در طول محاکمه به شاه فحش میدادند. البته آنها هم سکوت نمیکردند و بعد از دادگاه آنها را شکنجه میکردند. نمونهی آن دادگاه مسعود احمدزاده است.
دادگاههای دخترها و پسرها تفاوت ماهوی داشت؟
ماهوی کمی زیاد است، اما آرامتر و کوچکتر بود. به طور کلی، از سال ۵۰ تا ۵۴ زنها را زیاد جدی به حساب نمیآوردند. فکر میکردند ما تحت تاثیر برادران، شوهران یا دوستانمان هستیم. فکر میکردند ما سریع از مواضعمان برمیگردیم. مقدار محکومیتها هم فرق داشت. همان اتهام دخترها را اگر پسرها داشتند، محکومیتشان بیشتر بود.
موردی که گفتید زندانیان در دادگاه فحش دادند و سرود خواندند، برای دخترها هم پیش آمد؟
نه، نه!
الان که دادگاههای کنونی را میبینید، آنها را با دادگاههای آن دوران مقایسه میکنید؟
همیشه دارم مقایسه این دوران و آن دوران را میکنم. همانطور که زندان زمان شاه با زندان جمهوری اسلامی فرق داشت، دادگاهها هم همینطور است. یاد مصاحبهای با محمدعلی عمویی میافتم. گفته بود یک روز زندان جمهوری اسلامی برابر است با یک سال زندان زمان شاه. درست است که زمان شاه دادگاه فرمالیته بود، اما ادامهی بازجویی نبود. دادگاههای الان به نظر من ادامه بازجویی و شکنجه و فشارهای زمان بازجویی و پس از دستگیری است.
شاید هم نقطه عطفاش باشد. چون قرار است آنجا زندانی کاملا بشکند...
میتواند چنین باشد. اما زندان زمان شاه اینگونه نبود.
چه تفاوتی بین افکار عمومی آن دوران و این دوران میبینید. شاه مبارزان سیاسی را خرابکار مینامید و تلاش میشد مردم آنها را چنین ببیند. به قضاوت مردم فکر میکردید؟
خیلی زیاد. اما ما معتقد بودیم که مردم به روزنامهها و تلویزیون و ارگانهای دولتی اعتماد ندارند. در نتیجه نگران نبودیم که تبلیغات شاه اثر منفی داشته باشد. ما وقتی آزاد میشدیم میدیدیم که موفق نشدهاند آن تاثیر منفی به عنوان نفرت مردم از ما را بگذارند.
طرز فکر مردم نسبت به زندانی سیاسی الان چه تفاوتی نسبت به قبل پیدا کرده است؟
چون دستگیریها گستردهتر شدهاند، بالطبع همدردی هم بیشتر دیده میشود. نمیتوانم مقایسه آماری کنم.
فکر میکنید تجربیات شما بهعنوان زندانی سیاسی زمان شاه، چه کمکی میتواند به رویدادهای جاری بکند؟
من تا آنجا که بتوانم، فعال هستم. برای من خیلی مهم است که برای بازماندگان کسانی که از بین رفتهاند یا زندانی شدهاند، روحیه ایجاد کنیم. به اشکال مختلف به آنها بگوییم که این شکلی نمیماند.
دادگاه چه تاثیری در ادامه زندان شما داشت؟
در مجموع چون دادگاه پس از فشارهای دوره بازجویی بود، دستمان در آن باز بود تا روحیه و تمایلات واقعی خود را نشان دهیم، یا از خودمان و ایدههایمان دفاع کنیم. این بود که روحیهی ما با دادگاه خوب میشد. هرکس از دادگاه برمیگشت، روحیهاش بهتر از قبل میشد. رفتن به دادگاه، بخصوص برای ما زنها، همزمان میشد با دیدن رفقای پسر که کلی خبر و ایده میگرفتیم.
ما برای روزهای دادگاه، اگر شیرینی و خوراکی خاصی داشتیم، نگاه میداشتیم تا پس از آن جشن بگیریم. من به جرات میتوانم بگویم که کسی را در زمان خودم ندیدیم که پس از دادگاه بهخاطر میزان محکومیت غمگین باشد. بچههایی بودند که در زمان بازجویی بخاطر فشارها، روحیه خوبی نداشتند، اما پس از دادگاه که فرصت پیدا میکردند خودشان باشند، خیلی روحیه داشتند و نرمال بودند.
چقدر پس از دادگاه، حکمتان ابلاغ شد؟
سه هفته.
حکم را هم رویت و امضا کردید؟
بله. تازه عطف به ماسبق هم میشد. در دوره ما، اگر یک سال پس از دستگیری میرفتیم دادگاه، آن یک سال را هم جزو حکم محسوب میکردند. البته در مورد چریکها ماههای اول بازجویی را حساب نمیکردند.
چه خوب، چقدر ارفاق میکردند...
بله واقعا تفاوتها تکاندهنده هستند. من بعضی وقتها خجالت میکشم جلوی بچههایی که در جمهوری اسلامی زندانی بودهاند، از دوران زندان خودم بگویم.
منبع: دویچه وله
No comments:
Post a Comment
ارسال نظر شما تبدیل گر حروف لاتین به متن فارسی